ارتباط مستقیم با 30701 استاد
مشاهده لیست مدرسین
مشاهده ویدیوی مدرسین
تدریس خصوصی زبان بهرامی
آموزش زبان یوسفی
تدریس خصوصی بهمن آبادی
آموزشگاه راه ذکریا
تدریس ریاضی رجبی
آموزشگاه
باباخانی تدریس فیزیک کنکور
تدریس آیلتس بهرامی
تدریس ریاضی و فیزیک شاسواری
تدریس خصوصی زبان انگلیسی خانم وکیلی
تدریس خصوصی دکتر سرپرست
beikmohammadlou
ایران مدرس تدریس خصوصی وبلاگ روانشناسی موسیقی - آموزش خلاقیت در موسیقی کودکان

روانشناسی موسیقی - آموزش خلاقیت در موسیقی کودکان

روانشناسی موسیقی - آموزش خلاقیت در موسیقی کودکان

دوران کودکی نقشی حساس و تعیین‌کننده در زندگی انسان دارد. توجه به این دوران به حدی است که روان‌شناسان و صاحب‌نظران و پژوهشگران تعلیم و تربیت آن را غالباً برجسته‌ترین مرحله در تکوین شخصیت انسان دانسته‌اند. همچنین روان‌شناسان وجود تعارضات، اختلالات و نابسامانی‌های روانی در این سنین را از عوامل اساسی بروز مشکلات در سراسر زندگی فرد می‌دانند [1]. یکی از مواردی که امروزه توجه بسیاری از روان‌شناسان را به خود جلب کرده، مسئله خلاقیت کودکان است. در طول تاریخ، خلاقیت به مثابه جلوه‌ای از الهامات عرفانی بوده و تنها در دوران مدرن است که خلاقیت به موضوعی برای مطالعات تحقیقی تبدیل می‌شود.
امروزه طبق یک نظر علمی، خلاقیت شامل تولید چیزی است که نو، متفاوت، نوآورانه و در عین حال مفید و مرتبط و مناسب برای انجام یک کار باشد [2]. طبق تئوری‌ها و مطالعات متمرکز بر توسعه خلاقیت، خلاقیت قابلیتی طبیعی در هر شخص با سطوح و سبک‌های مختلف است که شامل کودکان نیز می‌شود. تورنس نیز به اهمیت توسعه خلاقیت در میان کودکان در همه جنبه‌های زندگی اشاره می‌کند و اطمینان می‌دهد که اگر هیچ اهمیتی به توانایی‌های خلاقیتی کودکان داده نشود، آن‌گاه انرژی آن‌ها هدر می‌رود و به کار گرفته نمی‌شود و این منجر به وابستگی کودکان به دیگران می‌شود و ممکن است به نوعی اختلال شخصیتی منجر شود [3].
در خردسالی، تمامی کودکان استعداد خلاق خود را در قالب فعالیت‌های مختلفی بروز و بسط و گسترش می‌دهند؛ ازجمله آنکه آن‌ها به طور طبیعی بازی می‌کنند، آواز می‌خوانند، نقاشی می‌کشند، قصه و داستان‌هایی را حکایت می‌کنند، سؤالات متنوع می‌پرسند و معما می‌سازند. با وجود این، برخی چنین فعالیت‌هایی را شاهدی بر توسعه خلاقیت کوکان می‌دانند و برخی نیز به این مسئله که فعالیت‌های کودکان تمامی ابعاد خلاقیت را دربر دارد، به دیده تردید نگریسته‌اند؛ یعنی این رفتارها باید ویژگی‌هایی داشته باشند که بتوان آن‌ها را خلاق نامید. از طرفی، خلاقیت در قالب ویژگی‌ها و خصوصیات شخص، فرایند خلاق، محصول و تولیدات خلاق بررسی می‌شود و درباره کودکان بر فرایند خلاق تأکید می‌شود تا تولید خلاق [4].
بدین ترتیب، نکته حائز اهمیت این است که باید به بارور‌کردن خلاقیت کودکان به شیوه‌های مناسب توجه شود؛ به گونه‌ای که بتوان اثرات مثبت آن را در بسیاری از رفتارهای کودک تشخیص داد، زیرا خلاقیت عاملی اساسی در پیشرفت و توسعه جامعه محسوب می‌شود. از آنجا که می‌توان از طریق آموزش بستر مناسبی را برای شکوفایی خلاقیت در افراد و به‌ویژه در کودکان مهیا کرد، بنابراین با بهره‌مندی از امکانات مناسب می‌توان تلاش‌های هدفمندانه‌ای برای پرورش کودکان خلاق انجام داد.
یکی از روش‌هایی که شاید بتواند بر شناسایی استعدادها و بارورسازی توانمندی‌های کودکان عاملی تأثیرگذار باشد، آموزش موسیقی است. آموزش موسیقی به گونه‌ای است که کودکان به درک ریتم، یادگیری نت‌ها، یادگیری ضمنی فواصل نت‌ها، همخوانی و نواختن ملودی‌های ساده با سازهای کودکان، از قبیل زیلوفون، فلوت، ریکوردر و سازهای ضربی ساده می‌پردازند [5]. از طرف دیگر، ارزش‌های اجتماعی یادگیری موسیقی بر نظریاتی بنا شده است که بخشی از آن‌ها به اثرات فراموسیقایی آموزش موسیقی در سنین کودکی اشاره دارد؛ به طوری که قدمت این نظریه‌ها در جامعه آمریکا به بیش از یک قرن می‌رسد.
در سال‌های اخیر، در این راستا پژوهش‌های علمی متعددی انجام شده است که وجه اشتراک نتایج بیشتر این مطالعات، مؤثربودن یادگیری موسیقی بر رشد شناختی و تفکر انتزاعی است. علاوه بر این، آموزش موسیقی در دهه‌های اخیر به منزله راهبردی مؤثر برای افزایش توانمندی‌های ارتباطی، شناختی و عاطفی کودکان به کار برده شده است و بسیاری از متخصصان و مربیان بر این باورند که پاسخ‌های موسیقایی کودک، بدیهی‌ترین و طبیعی‌ترین واکنش‌های او به شمار می‌رود و در زمینه‌های مختلف یادگیری نقش مهمی دارد [6]. بدون شک، موسیقی موضوعی است که به علت ماهیت چند‌بُعدی، قادر به ترویج مدلی آموزشی بر مبنای جست‌وجو و کشف و بهره‌مندی از خلاقیت و اصالت و توانایی کودک برای ابتکار، بدون نیاز به دانش قبلی است [7].
از طرف دیگر، امروزه تأثیرات نوروفیزیولوژیک موسیقی نیز مورد توجه بسیاری از محققان دنیاست. درواقع، در حوزه روان‌شناسی، موسیقی را همچون زبان‌های رایج دنیا، نوعی زبان دانسته‌اند که در مغز مناطق خاصی دارد و همچون زبان، درک آن نیازمند آموزش است. بنابراین موسیقی همانند زبان، عملکردی ارتباطی می‌یابد و به همین ترتیب، مناطق خاص موسیقی در مغز وجود دارند که با شنیدن آوای موسیقایی فعال می‌شوند و عملکرد خود را نشان می‌دهند [8]. موسیقی در افزایش مهارت‌های شناختی مؤثر است. برای آموزش موسیقی باید مفاهیم انتزاعی را لحاظ کرد تا کودک در مسیر تجربه و فعالیت‌های عینی و ملموس قرار گیرد و فرایند یادگیری تسریع شود. همچنین، از آنجایی که تحرک عصبی با روش علمی، به رشد سلول‌های مغز شتاب بیشتری می‌دهد، می‌توان از آموزش موسیقی برای این هدف استفاده کرد. از این رو با موسیقی می‌توان قوه درک و شناخت کودک را افزایش داد [9].
در سال‌های اخیر، در حوزه رشد خلاقیت کودکان و دانش‌آموزان تحقیقات بسیاری در زمینه عاطفی‌شناختی و مسائل تربیتی انجام شده است، ولی متأسفانه به اهمیت آموزش موسیقی در خلاقیت کودکان کمتر توجه شده است. با وجود اهمیت این موضوع و تأثیری که موسیقی می‌تواند بر شکوفایی خلاقیت کودکان داشته باشد، کمتر در ایران به پژوهش‌ها و مطالعات بنیادی در این زمینه پرداخته شده است. همچنین با توجه به اینکه خلاقیت به آموزش و پرورش نیاز دارد و از آنجایی که غالباً با بالارفتن سن از میزان خلاقیت کاسته می‌شود، نیاز به پرورش خلاقیت در سنین کودکی بسیار ضروری است. این ضرورت در شرایطی است که در سیستم آموزش و پرورش ایران با تأکید بر انجام تکالیف قالبی و دیکته‌شده از سوی مدرسه و بدون در‌نظر‌گرفتن استعدادهای فردی دانش‌آموزان و همچنین به‌کارگیری روش‌های سنتی آموزش مانند سخنرانی، رفته‌رفته از میزان خلاقیت در کودکان کاسته می‌شود [10]. بر این اساس، این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان انجام شده است.
روش
در این پژوهش، از روش نیمه‌آزمایشی با طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. درواقع، برای انجام این پژوهش گروه آزمایش تحت تأثیر متغیر مستقل قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار ماند. به منظور بررسی تغییرات به‌دست‌آمده از طریق اعمال متغیر مستقل، ابتدا یک پیش‌آزمون روی هر دو گروه اجرا شد، سپس گروه آزمایش در معرض متغیر مستقل (آموزش موسیقی) قرار گرفت و درنهایت، آزمون روی هر دو گروه با فاصله زمانی مشخص اجرا شد. از طریق مقایسه نتایج دو گروه، درباره فرض پژوهش قضاوت شد.
جامعه آماری در این پژوهش شامل تمام کودکان 7 تا 9 ساله دبستان‌های منطقه 20 شهر تهران در سال تحصیلی 94-95 بودند. روش نمونه‌گیری در این پژوهش، به دلیل همکاری نکردن مدارس دخترانه به این صورت انجام شد: 20 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی 10 نفر در گروه آزمایش و 10 نفر نیز در گروه کنترل قرار گرفتند. درواقع ملاک‌های انتخاب نمونه بررسی‌شده در این پژوهش، تمام کودکان 7 تا 9 ساله‌ای بودند که هوش مناسبی داشتند و به لحاظ شنوایی در حد طبیعی بودند.
بر این اساس، برای بررسی هوش کودکان از آزمون وکسلر و برای بررسی وضعیت شنوایی آن‌ها از نتایج شنوایی‌سنجی‌ای که مدرسه انجام داده بود، استفاده شد. همچنین به منظور رعایت مسائل اخلاقی پژوهش، رضایت‌نامه‌ای تهیه شد که در آن به صورت کلی هدف پژوهش برای والدین کودکان توضیح داده شد. بدین ترتیب، والدین افراد شرکت‌کننده ابتدا رضایت‌نامه را مطالعه و سپس در پژوهش شرکت کردند. ه به شرکت‌کنندگان اطمینان داده شد که هیچ‌گونه سوء‌استفاده شخصی در این پژوهش وجود ندارد. بعضی از والدین تمایل داشتند نتیجه پاسخ‌دهی کودکان خود را بدانند. گزارش تفسیر پرسش‌نامه‌های افراد، به زبانی ساده در اختیار این والدین قرار گرفت. همچنین، درباره محرمانه‌بودن پرسش‌نامه‌ها و نتایج آن‌ها به آزمودنی‌ها توضیحات لازم داده شد. پرسش‌نامه‌ای نیز به والدین گروه آزمایش داده شد که شامل سؤالاتی درباره اطلاعات هویتی، سابقه بیماری‌های خاص در کودکان، مصرف دارو، راست‌دست یا چپ‌دست‌بودن، آشنایی با موسیقی، زمانی که در روز به گوش دادن موسیقی اختصاص می‌دهند و غیره بود.
پس از این مرحله، از هر دو گروه آزمایش و کنترل، پیش‌آزمون گرفته شد که شامل آزمون هوش وکسلر 4 بود. پس از آن، از شرکت‌کنندگان آزمون خلاقیت تورنس گرفته شد. کار آموزش به دلیل نداشتن فضای مناسب در مدرسه با گرفتن مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در فرهنگسرای ولاء در نزدیکی مدرسه و در اتاق موسیقی کودک این فرهنگسرا انجام شد. برای گروه آزمایش، برنامه مدون آموزش موسیقی (24 جلسه یک‌ساعته در سه ماه، یعنی دو بار در هفته) ترتیب داده شد و در گروه کنترل هیچ‌گونه مداخله‌ای انجام نگرفت. سازهای استفاده‌شده شامل زیلوفون‌ها (سوپرانو، آلتو و باس)، بلز، سازهای پرکاشن (مثلث، زنگوله، دقک، چوبک و ...) و ساز طبلک بود. از طریق ضبط صوت نیز آهنگ‌های انتخابی برای فعالیت ریتمیک کودکان و تقویت شنوایی آن‌ها پخش می‌شد. پس از اتمام جلسات از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس‌آزمون گرفته شد و داده‌ها با استفاده از شاخص‌های آماری میانگین، انحراف معیار و تحلیل کواریانس، تجزیه‌وتحلیل شد.
در این پژوهش تأثیر آموزش موسیقی که متغیری مستقل در خلاقیت کودکان است، به مثابه متغیر وابسته سنجیده شد. تعاریف این متغیرها به شرح زیر است:
آموزش موسیقی فرایندی است که به فرد کمک می‌کند رفتارهای موسیقایی خاصی را به صورت هدفمندانه از طریق تجربه کسب کند یا تفاوت‌های خاصی را در رفتار موسیقایی فرد از طریق تجربه ایجاد می‌کند. هدف از آموزش موسیقی، توسعه عشق کودکان به موسیقی و فهم توانایی موسیقی، کمک به آن‌ها برای کسب مفهوم هنری، کشف توانایی‌های موسیقی، تشویق هر دانش‌آموز به آواز‌خواندن و نواختن ساز بسته به توانایی و علاقه دانش‌آموز، گوش‌دادن به موسیقی و ساخت موسیقی است [11].
آموزش عملیاتی موسیقی روشی آموزشی است که اساس آن هماهنگی بن‌سازه‌های موسیقی از راه بیان، آوازخوانی، بازی و حرکت در کودکان 7 تا 9 ساله در این پژوهش است.
خلاقیت پدیده‌ای چند‌بُعدی و پیچیده است که ارزیابی‌اش مشکل است. خلاقیت یکی از مفاهیم روان‌شناسی است که تعریف‌کردنش ساده نیست، اما به طور سنتی، خلاقیت به نتیجه یک فرایند، یعنی تولید یک محصول یا خلق موضوعی برای مطالعه گفته می‌شود. یک محصول خلاقانه می‌تواند یک ابداع، اثری هنری، نظریه، مهارت یا عادت باشد [12]. مفهوم خلاقیت در این پژوهش، به‌کارگیری توانایی‌های ذهنی کودکان 7 تا 9 ساله برای تبلور یک فکر یا ایده جدید است.
روشی که در این پژوهش استفاده شده است، گردآوری اطلاعات به‌ صورت میدانی و با استفاده از ابزار پرسش‌نامه است. در این پژوهش از پرسش‌نامه خلاقیت تورنس برای بررسی خلاقیت کودکان و از پرسش‌نامه هوش وکسلر برای بررسی وضعیت هوشی کودکان 7 تا 9 ساله استفاده شده است.
پرسش‌نامه خلاقیت تورنس
آزمون‌های تورنس که حاصل 9 سال کار تورنس و همکارانش (1998) درباره رفتار خلاق و مظاهر آن است، در مطالعات به عنوان ملاکی برای سنجش خلاقیت به کار می‌رود. این آزمون‌ها بر پایه نظریه و تعریف تورنس از خلاقیت ساخته شده‌اند و چهار عامل سیالی، انعطاف‌پذیری، ابتکار (اصالت) و بسط را اندازه می‌گیرند که تا حدی تحت تأثیر مدل ساختار ذهنی گیلفورد هستند.
مفهوم سیالی به معنای استعدادِ تولیدِ پاسخ‌های فراوان است.انعطاف‌پذیری به معنای استعدادِ تولیدِ ایده‌ها یا روش‌های گوناگون برای حل یک مسئله است. ابتکار (اصالت) به معنای توانایی تفکر به شیوه غیرمتداول و خلاف عادت رایج است که همراه با جواب‌های غیرمعمول، عجیب و زیرکانه است. مفهوم بسط نیز به معنای توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است.
بر اساس نتایج پژوهش‌های تورنس (1989) آزمون خلاقیت تورنس دارای ضرایب پایایی بین 80/0 و 90/0 و ضریب روایی 63/0 است. آزمون‌های تورنس برای اندازه‌گیری خلاقیت بیشترین کاربرد را داشته است و در بیشتر پژوهش‌هایی که نتایج آن در مجلات معتبر علمی چاپ شده، بیش از هر آزمونی در پژوهش و اندازه‌گیری تربیتی استفاده شده است. آزمونی که با عنوان «سنجش خلاقیت تورنس» در ایران شناخته می‌شود، در واقع شکل کوتاه‌شده و استاندارد‌شده آن است که دکتر عابدی، استاد دانشگاه تهران، در سال ۱۳۷۲ آن را ساخت و معرفی کرد. طبق تحقیقات دکتر عابدی درباره آزمون خلاقیت، برای بررسی روایی هم‌زمان، با اجرای هم‌زمان آزمون اصلی خلاقیت تورنس و آزمون خلاقیت دکتر عابدی، نتایج معنی‌داری از همبستگی بین عوامل چهارگانه هر دو آزمون به دست آمده است؛ مثلاً همبستگی بین دو خرده‌آزمون ابتکار 497/0 درصد و بین دو خرده‌آزمون سیالی 468/0 درصد بوده است. ضمناً آزمون استفاده‌شده نیز از نظر روایی محتوا تأیید شده است.
پایایی آزمون خلاقیت عابدی، از طریق آزمون مجدد دانش‌آموزان مدارس راهنمایی تهران در سال 1363 در چهار بخش آزمون، به این ترتیب به دست آمد: ضریب پایایی بخش سیالی 85/0، ابتکار 82/0، انعطاف‌پذیری 84/0 و بسط 80/0. ضریب همسانی درونی با استفاده از آلفای کرونباخ برای خرده‌آزمون‌های سیالی، انعطاف‌پذیری، ابتکار و بسط روی 2هزار و 270 دانش‌آموز اسپانیایی به ترتیب 75/0، 66/0، 61/0 و 61/0 است [13].
دستورالعمل آزمون تفکر خلاق تورنس (فرم تصویری ب) بدین صورت است که این آزمون (فرم) سه فعالیت دارد و آزمودنی به سلیقه خود در 10 دقیقه برای هر فعالیت به تصویرسازی می‌پردازد. هر آزمودنی برای سه فعالیت، 30 دقیقه زمان نیاز دارد تا در‌مجموع 29 تصویر سه فعالیت را ترسیم کند. این فعالیت‌ها به شرح زیر هستند:
فعالیت 1: فعالیت تصویرسازی، عملی ابتکاری است که تورنس ابداع کرده است. فرد لازم است در این فعالیت درباره تصویری که به شکل یک تکه کاغذ رنگی ارائه شده است، فکر کند. در این فعالیت، تولید بر مبنای ابتکار و بسط‌دادن ارزیابی می‌شود. از نظر تورنس، حدود 10 دقیقه برای این فعالیت کافی است، زیرا بسیاری از کودکان و بزرگ‌سالان قادرند تصاویرشان را بلافاصله بعد از 2 تا 3 دقیقه کامل کنند و در مدت باقی‌مانده به جزئیات بپردازند. افراد بسیار بسط‌دهنده در این آزمون به وقت بسیاری احتیاج دارند، در حالی که افراد بسیار سیال ضمن حفظ سرعت، به اضافه‌کردن ایده‌ها می‌پردازند، ایده‌های اولیه را تغییر می‌دهند یا داستانی درباره تصویر ترسیمی می‌گویند.
فعالیت 2: فعالیت تکمیل تصاویر شبیه آزمون تکمیل تصاویر فرانک است که بارون برای مطالعه خلاقیت به کار برده است. در روان‌شناسی گشتالت فرض شده است که یک شکل ناقص در فرد تنشی را برای کامل‌کردن آن به سبکی تا حد امکان ساده و آسان برمی‌انگیزد. بنابراین برای تولید یک پاسخ ابتکاری، فرد باید تنش را تحت کنترل بگیرد و رضایتمندی را تا کامل‌کردن تصاویر به تأخیر اندازد. این فعالیت شامل 10 تصویر ناقص است که فرد در 10 دقیقه آن را کامل می‌کند. تولیدات در این فعالیت بر مبنای سیالی، انعطاف‌پذیری، ابتکار و بسط‌دادن برای هر تصویر ارزیابی می‌شود.
فعالیت 3: این فعالیت شامل تصاویر تکراری شبیه فعالیت اشکال ناقص است. مواد محرک در این فعالیت شامل 36 دایره است. از دیدگاه نظری، تصاویر ناقص و خطوط موازی مستلزم توانایی برای ساخت‌بندی و کامل‌کردن است، در حالی که دایره‌ها مستلزم توانایی برای در‌هم‌شکستن یا ویرانی اشکال کامل است. تولیدات در این فعالیت بر مبنای انعطاف‌پذیری، ابتکار، بسط‌دادن و سیالی برای هر تصویر کامل‌شده ارزیابی می‌شود [14].
پرسش‌نامه هوش وکسلر
از آنجا که رشد و توسعه تفکر خلاق یا خلاقیت به عاملی چون هوش وابسته است، از آزمون وکسلر برای سنجش هوش کلی کودکان استفاده می‌شود. مقیاس هوش وکسلر 4‌ ادامه مقیاس هوشی وکسلر کودکان است. اندازه‌گیری فرایندهای روان‌شناختی بنیادی مرتبط با کنش‌های شناختی در دوره کودکی از طریق نسخه سوم مقیاس‌های هوشی وکسلر آغاز شد و با انتشار نسخه چهارم مقیاس هوشی وکسلر کودکان در سال 2003 توسعه یافت. بنابراین می‌توان نسخه چهارم مقیاس‌های هوشی وکسلر کودکان را ابزاری مفید در زمینه اندازه‌گیری فرایندهای شناختی کودکان دانست. با استفاده از تحلیل‌های روان‌سنجی و نقادانه خبرگان در حیطه سنجش استثنایی‌بالینی، چهار نمره ترکیبی که با عنوان مقیاس مطرح می‌شوند، از هوشبهرهای چهارگانه به دست آمدند که با تأکید بر آزمون‌های سازنده به شرح زیر مطرح می‌شوند:
«فهم کلامی» که عبارت است از شباهت‌ها (اصلی)، واژگان (اصلی)، فهمیدن (اصلی)، اطلاعات (جانشین) و استدلال کلمه (جانشین)؛ «استدلال ادراکی» نیز شامل طراحی با مکعب (اصلی)، مفاهیم تصویر (اصلی)، استدلال ماتریس (اصلی) و تکمیل تصویر (جانشین) است؛ «حافظه فعال» به ظرفیت عدد (اصلی)، توالی عدد و حرف (اصلی) و محاسبات (جانشین) گفته می‌شود؛ و «سرعت پردازش» نیز شامل رمزگذاری (اصلی)، نمادیابی (اصلی) و حذف‌کردن (جانشین) است.
غلامعلی افروز، کامبیز کامکاری، شهره شکرزاده و احمد حلت در سال 1392 این آزمون را هنجاریابی کردند [15]. در این پژوهش، برای بررسی وضعیت هوش و خلاقیت کودکان در دو گروه آزمایش و کنترل و در مرحله پیش‌آزمون، از نسخه 22 نرم‌افزار SPSS و از آزمون تی‌دو نمونه مستقل استفاده شد.
یافته‌ها
نتایج حاصل از آزمون تی‌دو نمونه مستقل در جدول شماره 1 ارائه شده است. با توجه به جدول شماره 1 و با تأکید بر میزان مقادیر تی به‌دست‌آمده، می‌توان گفت که بین میانگین‌های کودکان در هوشبهرهای هفت‌گانه در مرحله پیش‌آزمون با تأکید در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی‌داری وجود ندارد. از این ‌رو می‌توان گفت که کودکان در مرحله پیش‌آزمون از لحاظ هوشبهر همگن بوده‌اند. بنابراین متغیر هوشبهر در این پژوهش به‌ عنوان متغیر کنترل محسوب می‌شود.

نتایج حاصل از آزمون تی‌دو نمونه مستقل در جدول شماره 2 ارائه شده است. با توجه به جدول شماره 2 و با تأکید بر میزان مقادیر تی به‌دست‌آمده می‌توان گفت که تفاوت معنی‌داری در سطح 05/0=α بین میانگین کودکان در مرحله پیش‌آزمون با تأکید بر دو گروه آزمایش و کنترل وجود ندارد؛ از این ‌رو می‌توان گفت که دو گروه آزمایش و کنترل در مرحله پیش‌آزمون واریانس‌های همگن دارند. در این پژوهش، برای بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان، پنج فرضیه مطرح شده است. نتایج به‌دست‌آمده از آزمون تحلیل کوواریانس برای بررسی فرضیات پژوهش در جدول‌های شماره 3 ،4 ،5 ،6 و 7 ارائه شده است.

فرضیه اول این بود که آموزش موسیقی بر سیالی ذهن کودکان تأثیر دارد. با توجه به جدول شماره 3 و با تأکید بر مقادیر F به‌دست‌آمده، باید گفت که ارتباط معنی‌داری بین متغیر وابسته (سیالی) و متغیر همپراش (پیش‌آزمون) در سطح 05/0=α وجود ندارد. با وجود این، با توجه به اینکه اثر معنی‌دار متغیر پیش‌آزمون، همپراش شده است و به مثابه متغیر کنترل در نظر گرفته می‌شود، می‌توان به اثرات متغیر آزمایشی آموزش موسیقی با عنوان منبع تغییرات تأکید کرد. درنهایت با توجه به میزان 71/4=F در منبع تغییرات آموزش موسیقی که به شناسایی تأثیر آموزش موسیقی بر سیالی می‌پردازد و در سطح 05/0=α معنی‌دار است، می‌توان گفت که آموزش موسیقی بر سیالی مؤثر بوده است. از آنجا که میزان شدت اثر 22/0 است، میزان تأثیر آموزش موسیقی بر مؤلفه سیالی در حد مطلوب است.

فرضیه دوم نیز آن بود که آموزش موسیقی بر انعطاف‌پذیری ذهن کودکان تأثیر دارد. با توجه به جدول شماره 4 و با تأکید بر مقادیر F به‌دست‌آمده، ارتباط معنی‌داری بین متغیر وابسته (انعطاف‌پذیری) و متغیر همپراش (پیش‌آزمون)، در سطح 05/0=α وجود ندارد. با وجود این، با توجه به اینکه اثر معنی‌دار متغیر پیش‌آزمون، همپراش شده است و به ‌مثابه متغیر کنترل مطرح می‌شود، می‌توان به اثرات متغیر آزمایشی آموزش موسیقی با عنوان منبع تغییرات، تأکید کرد. درنهایت با توجه به میزان 92/5=F در منبع تغییرات آموزش موسیقی که به شناسایی تأثیر آموزش موسیقی بر انعطاف‌پذیری می‌پردازد و در سطح 05/0=α معنی‌دار است، می‌توان گفت که آموزش موسیقی بر انعطاف‌پذیری مؤثر بوده است. از آنجایی که میزان شدت اثر 26/0 است، میزان تأثیر آموزش موسیقی بر انعطاف‌پذیری در حد مطلوب است.

فرضیه سوم، این است که آموزش موسیقی بر ابتکار (اصالت) ذهن کودکان تأثیر دارد. با توجه به جدول شماره 5 و با تأکید بر مقادیر F به‌دست‌آمده، ارتباط معنی‌داری بین متغیر وابسته (ابتکار) و متغیر همپراش (پیش‌آزمون)، در سطح 01/0=α وجود دارد. بنابراین با توجه به اینکه اثر معنی‌دار متغیر پیش‌آزمون، همپراش شده است و به مثابه متغیر کنترل مطرح می‌شود، می‌توان به اثرات متغیر آزمایشی آموزش موسیقی با عنوان منبع تغییرات تأکید کرد. درنهایت با توجه به میزان 51/18=F در منبع تغییرات آموزش موسیقی که به شناسایی تأثیر آموزش موسیقی بر ابتکار می‌پردازد و در سطح 01/0=α معنی‌دار است، می‌توان گفت که آموزش موسیقی بر ابتکار مؤثر است. از آنجا که میزان شدت اثر 52/0 است، میزان تأثیر آموزش موسیقی بر ابتکار در حد بسیارمطلوب است.

براساس فرضیه چهارم، آموزش موسیقی بر بسط ذهن کودکان تأثیر دارد. با توجه به جدول شماره 6 و با تأکید بر مقادیر F به‌دست‌آمده، ارتباط معنی‌داری بین متغیر وابسته (بسط) و متغیر همپراش (پیش‌آزمون)، در سطح 01/0=α وجود دارد. بنابراین با توجه به اینکه اثر معنی‌دار متغیر پیش‌آزمون، همپراش شده است و در جایگاه متغیر کنترل مطرح می‌شود، می‌توان به اثرات متغیر آزمایشی آموزش موسیقی با عنوان منبع تغییرات تأکید کرد. درنهایت با توجه به میزان 08/4=F در منبع تغییرات آموزش موسیقی که به شناسایی تأثیر آموزش موسیقی بر بسط می‌پردازد و در سطح 05/0=α معنی‌دار است، می‌توان گفت که آموزش موسیقی بر بسط مؤثر بوده است. از آنجا که میزان شدت اثر 19/0 است، میزان تأثیر آموزش موسیقی بر بسط در حد مطلوب است.

براساس فرضیه دیگر، آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان تأثیر دارد. با توجه به جدول شماره 7 و با تأکید بر میزان مقادیر F به‌دست‌آمده، ارتباط معنی‌داری بین متغیر وابسته (خلاقیت) و متغیر همپراش (پیش‌آزمون) در سطح 01/0=α وجود دارد. بنابراین با توجه به اینکه اثر معنی‌دار متغیر پیش‌آزمون، همپراش شده است و در جایگاه متغیر کنترل مطرح می‌شود، می‌توان به اثرات متغیر آزمایشی آموزش موسیقی با عنوان منبع تغییرات، تأکید کرد. درنهایت با توجه به میزان 63/11=F در منبع تغییرات آموزش موسیقی که به شناسایی تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت می‌پردازد و در سطح 01/0=α معنی‌دار است، می‌توان گفت که آموزش موسیقی بر خلاقیت مؤثر بوده است. از آنجا که میزان شدت اثر 41/0 است، میزان تأثیر آموزش موسیقی‌ بر خلاقیت در حد بسیارمطلوب است.

بحث
در این بخش، با توجه به نتایج حاصل از آزمون فرضیات و با نگاهی به نتایج پژوهش‌های گذشته، می‌توان درباره اهمیت آموزش موسیقی و تأثیر آن بر خلاقیت کودکان بحث کرد. در این پژوهش با استفاده از آزمون فرضیات و نتایج آن‌ها، فرضیات اصلی و فرعی پژوهش تأیید شدند. در مقایسه با پژوهش‌های انجام‌شده در ارتباط با آموزش موسیقی و خلاقیت کودکان می‌توان گفت که این پژوهش نخستین پژوهشی است که به بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان 7 تا 9 ساله می‌پردازد. بدین ترتیب، مقایسه و تحلیل نتایج پژوهش‌های پیشین با نتایج این پژوهش نیازمند ایجاد ارتباط بین نتایج پژوهش‌های مرتبط با آموزش موسیقی و خلاقیت کودکان است.
امروزه، توسعه جامعه در شرایطی محقق می‌شود که به رشد و پیشرفت برخی ویژگی‌ها و استعدادهای انسانی توجه شود. یکی از این ویژگی‌ها توجه به خلاقیت افراد و نقش آن در توسعه همه‌جانبه جامعه است. درواقع، هدف از بررسی خلاقیت کودکان در این پژوهش، توسعه روزافزون جامعه در زمینه‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی بوده است. در این راستا، وجود افراد خلاق ضروری است، اما زمانی می‌توان به آینده بهتر و جامعه‌ای موفق‌تر امیدوار بود که به پرورش خلاقیت از دوران کودکی و با بهره‌مندی از شیوه‌های مناسب توجه شود. به همین علت در این پژوهش برای تأثیرگذاری بر خلاقیت کودکان از آموزش موسیقی با روش ارف استفاده شد. روش ارف به کودکان این قدرت را می‌دهد تا فعالیت‌هایی داشته باشند. در این روش، خلاقیت در رأس تمام فعالیت‌هاست و هر گونه فعالیتی که در این روش آموزشی انجام می‌شود، بدون درنظرگرفتن میزان توانایی و استعداد کودک است. از این رو پرورش افراد خلاق به‌ویژه از کودکی بسیار حائز اهمیت است و این موضوع باعث شده است توجه بسیاری از محققان به بررسی تأثیر عوامل مختلف بر رشد و شکوفایی خلاقیت جلب شود.
گنجی و همکاران [16] بر آموزش خلاقیت مادران، شفایی و مدنی [17] بر طراحی فضاهای آموزشی برای کودکان و مظفر و همکاران [18] بر نقش فضاهای باز محله به عنوان عواملی مؤثر بر ارتقای میزان خلاقیت کودکان توجه کردند. در حالی که برخی محققان دیگر بر این باورند که اصولاً هنر و برخی فعالیت‌های هنری می‌تواند نقش بسزایی بر رشد و توسعه خلاقیت کودکان داشته باشد. کیافر و اصغری نکاح معتقدند فعالیت‌های بازی‌محور به علت تأثیری که بر ارتقای رشد شناختی و خلاقیت کودکان دارند، می‌توانند در مدارس پیش‌دبستانی و در سطح کلان اجرا شوند. از طرف دیگر، پارسامنش و صبحی قراملکی [19] بر اثربخشی بازی‌های وانمودی شعر، و رادبخش و همکاران بر اثربخشی بازی و قصه‌گویی بر میزان خلاقیت کودکان تأکید کرده‌اند و بر این باورند که انجام این فعالیت‌ها به پرورش رفتار خلاق در کودکان کمک می‌کند و موانع خلاقیت را در آن‌ها از بین می‌برد. پاسانیسی و همکاران [20] نیز معتقدند موسیقی می‌تواند عاملی مؤثر در توسعه خلاقیت کودکان و همچنین روابط فردی آن‌ها باشد.
بررسی پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزه خلاقیت کودکان می‌تواند بر اهمیت توسعه خلاقیت، به‌ویژه خلاقیت کودکان و به‌کارگیری ابزارهای مؤثر برای دستیابی به این هدف تأکید کند. بدین ترتیب، اگر هنر و فعالیت‌های هنری را بتوان عاملی مؤثر در پرورش خلاقیت کودکان در نظر گرفت، نمی‌توان نقش موسیقی را بر توسعه خلاقیت کودکان انکار کرد. از طرف دیگر، مطالعات صورت‌گرفته در ارتباط با آموزش موسیقی، به‌خوبی اهمیت آموزش موسیقی را در توسعه برخی مهارت‌ها و ویژگی‌های انسانی اثبات کرده‌اند. اگرچه آموزش به معنای انتقال دانش جدید به افراد است و آموزش موسیقی به توسعه توانایی‌های موسیقایی افراد کمک می‌کند، اما نمی‌توان نقش موسیقی را در شکوفایی یا بهبود برخی استعدادها و ویژگی‌های انسانی نادیده گرفت. این موضوع باعث شده است آموزش موسیقی به عنوان ابزاری برای رشد فکری و جسمی کودکان جایگاه ویژه‌ای یابد. از این رو بررسی نتایج به‌دست‌آمده از پژوهش‌های پیشین می‌تواند گواه مناسبی بر این ادعا باشد.
قاسم‌تبار و همکاران در پژوهش خود تأثیر آموزش موسیقی ارف را بر مهارت‌های پایه ریاضی کودکان پیش‌دبستانی بررسی کردند و به این نتیجه دست یافتند که آموزش موسیقی ارف، توانایی مهارت‌های طبقه‌بندی‌کردن، تشخیص شباهت‌ها و تفاوت‌ها، نگهداری ذهنی عدد و هندسه کودکان پیش‌دبستانی را افزایش می‌دهد. از دیدگاه آن‌ها، علت تأثیر موسیقی در یادگیری مهارت طبقه‌بندی در کودکان، فعالیت‌ها و بازی‌هایی است که از طریق موسیقی ارف می‌تواند مهارت طبقه‌بندی‌کردن را به طور غیرمستقیم در کودکان افزایش دهد [6].
استکی و همکاران در پژوهش دیگری بر این موضوع تأکید کردند که موسیقی می‌تواند سبب بهبود توانمندی‌های ریاضی کودکان شود و همان مناطق مغزی را فعال کند که با ریاضیات سر‌وکار دارد. درواقع، آموزش موسیقی می‌تواند سبب بهبود عملکرد افراد شود و توانمندی‌های شناختی ضعیف را در کودکان حساب نارسا بهبود بخشد. میربها و همکاران نیز بر اهمیت آموزش موسیقی ارف و تأثیر آن بر افزایش توانایی هوشی کودکان تأکید کردند. آن‌ها بر این باور بودند که آموزش موسیقی ارف در افزایش رشد شناختی کودکان مؤثر است و یادگیری این نوع موسیقی بر توانایی استدلال کلامی و حافظه کوتاه‌مدت آن‌ها تأثیر درخور توجهی داشته است [9].
پژوهش‌های دیگر ازجمله مطالعه هلواسی [21] در زمینه توسعه زندگی آینده کودکان، فانگ و لی [22] در زمینه توسعه تعاملات کلامی و غیرکلامی، ساندرز [23] در زمینه ایجاد تفکرات منطقی، مولدما و کیلو [24] در زمینه آموزش احساس، توسعه ارزش‌های کلی انسانی، مهارت‌های اجتماعی و خلاقیت، و ارسلان [25] در زمینه ایجاد احساس بهتر نسبت به خود و درک بهتر موضوعات درسی، به عنوان اثرات مختلف موسیقی مطرح شده‌اند. از این رو با توجه به تحلیل پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزه خلاقیت کودکان و تأثیرگذاری فعالیت‌های هنری همچون موسیقی بر ارتقای استعدادها و توانایی‌های کودکان می‌توان گفت که آموزش موسیقی می‌تواند بر افزایش خلاقیت کودکان تأثیر درخور توجهی داشته باشد. بنابراین همه فرضیه‌های این پژوهش تأیید می‌شوند.
نتیجه‌گیری
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان 7 تا 9 ساله شهر تهران صورت گرفت. با وجود این، در این پژوهش قبل از بررسی میزان تأثیرگذاری موسیقی ارف بر خلاقیت کودکان بررسی‌شده، میزان هوش کودکان با استفاده از آزمون وکسلر بررسی شد. کودکان برای دریافت آموزش‌های جدید، همواره باید هوش مناسبی داشته باشند تا با دریافت آموزش بتوانند فعالیت‌های خلاقانه داشته باشند. از طرف دیگر، نتایج به‌دست‌آمده از آزمون فرضیات مطرح‌شده در این پژوهش حاکی از آن است که آموزش موسیقی می‌تواند تأثیر معناداری بر هر یک از مؤلفه‌های خلاقیت داشته باشد؛ بدین معنا که به‌کارگیری روش آموزش موسیقی ارف در بازه زمانی سه ماهه، توانسته است بر خلاقیت کودکان بررسی‌شده در این پژوهش تأثیرگذار باشد. از این رو می‌توان گفت بهره‌مندی از آموزش موسیقی می‌تواند کودکان را قادر سازد تا مفاهیم متنوع را بشناسند و مشکلات و مسائل مختلف را به‌درستی احساس کنند و برای حل مشکلات به خَلق و بسط ایده‌های جدید اقدام کنند.
در نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت زمانی که تحقق خلاقیت در کودکان به واسطه آموزش موسیقی به شیوه ارف در نظر باشد، باید تلاش شود تا فعالیت‌های قابل اجرا در این روش به شیوه‌ای اصولی و متناسب با فضای آموزشی در مدارس استفاده شود تا در کنار دیگر روش‌های آموزشی و آموزش کتب درسی، بتوان شرایطی را برای پرورش کودکان خلاق فراهم کرد. این موضوع باعث می‌شود با ایجاد فضای سرگرمی برای کودکان، علاوه بر بارورسازی خلاقیت آن‌ها، انگیزه آن‌ها نسبت به امور درسی افزایش و در‌نتیجه عملکرد آن‌ها بهبود یابد.
با توجه به اینکه جامعه آماری در این پژوهش، کودکان 7 تا 9 ساله شهر تهران بودند، برخی مشکلات و ملاحظات اخلاقی در پاسخ‌گویی و جمع‌آوری اطلاعات قابل ملاحظه بود. این پژوهش از نظر مکانی، به دبستان‌های منطقه 20 تهران محدود بوده است و اگر بخواهیم نتایج را به دیگر دبستان‌ها نیز تعمیم دهیم، باید جانب احتیاط را در نظر داشته باشیم. این پژوهش مربوط به سال 1394 است و امکان دارد با تغییر شرایط، ازجمله تغییرات محیطی و اجتماعی و همچنین تغییراتی که در ساختار آموزش کودکان صورت می‌گیرد، نتایج تغییر کند. از آنجا که عنوان پژوهش، تأثیر آموزش موسیقی بر خلاقیت کودکان 7 تا 9 ساله است، محقق در نظر داشت این پژوهش را روی هر دو جنس پسر و دختر انجام دهد و نتایج حاصل را مقایسه کند. به دلیل همکاری نکردن دبستان دخترانه مدنظر، گروه دختران با صلاحدید استاد راهنما از پژوهش حذف شدند و فرایند پژوهش تنها روی پسران اجرا شد.
پیشنهاد می‌شود در کلاس‌های درس با بهره‌گیری از روش‌های کلاس‌های موسیقی کودکان، مانند بازی‌های گروهی، به کودکان فرصت‌هایی برای ابراز داده شود. چنین کاری به آن‌ها فرصت می‌دهد تا ایده‌های جدید مطرح کنند و ایده‌های خود را بسط و گسترش دهند (کمک به انعطاف و بسط). از آنجا که خلاقیت با میل و رغبت و آمادگی شدید مرتبط است، توصیه می‌شود از موسیقی و آوازهای دسته‌جمعی برای یادگیری دروس استفاده شود تا این میل و اشتیاق و هیجانات مثبت و عواطف ناشی از آن به خلاقیت کودکان در کلاس درس کمک کند.
همچنین پیشنهاد می‌شود از به‌کارگیری بازی‌های موسیقی‌محور یا بازی‌های آوازی برای کمک به حل مسئله کودکان استفاده شود که در کلاس‌های درس بسیار نیاز است. پیشنهاد می‌شود سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان درسی و همچنین معاونت پرورشی، سرود و آوازهای گروهی را به منظور افزایش خلاقیت کودکان به فعالیت‌های فوق‌برنامه آنان اضافه کنند.

برای دانلود فایل روانشناسی موسیقی - آموزش خلاقیت در موسیقی کودکان کلیک کنید (حجم فایل: 230 کیلو بایت)
آمار بازدید: 221 بار