این دانش در زبان یونانی «لُوغیا» و در سریانی «مِلیلُوثا» و در عربی «منطق» نامیده میشود [۱]. منطق برگرفته از نطق است و نطق به سه معناست: ۱. قوة ناطقه که درک معقولات با آن صورت میگیرد؛ ۲. نطق داخلی که معقولات حاصل در نفس انسانی یا قوهای است که معانی در آن ارتسام مییابد؛ ۳. نطق خارجی که عبارت از الفاظ است و کاشف از مقصود نهفته در نهاد گوینده. این دانش را از آن روی منطق گفتهاند که با به دست دادن قوانینی، قوة ناطقه را در هر دو ناحیة نطق داخل و نطق خارج به صواب هدایت کرده، از اشتباه باز میدارد [۲]. از آنجا که منطق به کیفیت عمل ذهنی تعلق دارد، بدان صناعت منطق گویند؛ چه، دانشهای مربوط به کیفیت عمل را صناعت مینامند[۳]. برخی گفتهاند بحث از نطق لفظی و کیفیت آن، «منطق لغوی» و بحث از نطق فکری، «منطق فلسفی» است.[۴] علم منطق از میان تمام جانداران، انسان از نیروی عقل برخودار است که با آن حقایق را بهتر و عمیقتر درک میکند. لکن در مسیر درک حقایق احیانا بر اثر درست راه نبردن عقل دچار اشتباه میشود. چیزی را که علت یک پدیده نیست، علت آن میانگارد؛ سخن هر کسی را با هر پایه و مایهای تلقی به قبول میکند و پس از مدتی سر از شکاکیت درمیآورد و گمان میبرد که چیزی وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد قابل شناختن نیست و اگر قابل شناختن باشد، قابل شناساندن نیست. اندیشمندان با دیدن این مسأله در پی چاره برآمده و سرانجام علم منطق را تدوین کرده اند. بر اثر رعایت قوانین منطق ذهن انسان از خطا و اشتباه محفوظ میماند، دیگر نه خود به اشتباه میافتد و نه دیگران را به خطا میاندازد. منطق را از این جهت همانند قواعد زبان دانستهاند، همانگونه که دستور زبان به انسان اصل سخن گفتن را نمیآموزد، بلکه شیوه تصحیح سخن گفتن را تعلیم میدهد، منطق نیز اصل اندیشیدن را نمیآموزد، بلکه شیوه درست اندیشیدن را تعلیم میدهد.